دوم راهنمایی یه دبیر حرفه و فن داشتیم که درس دادنش نیم ساعته تموم میشد، و بقیه ساعت کلاس در کیفش سامسونتش را باز می کرد و پشت کیف چرت میزد.
یه روز یه پسره که میز جلوی ما بود یه مجله پلی بوی برداشت آورد مدرسه و وسط زنگ حرفه و فن مجله را رو کرد.
یه روز یه پسره که میز جلوی ما بود یه مجله پلی بوی برداشت آورد مدرسه و وسط زنگ حرفه و فن مجله را رو کرد.
Comments
یه پسره شل و ول هم میز جلوی اینها مینشست کله اش رو تمام مدت مثل لکلک دراز کرده بود از بالا هی زیر میز اینها رو نگاه می کرد می گفت منم ببینم منم ببینم.
هی هم اونهای که ساعت قبل مهاجرت کرده بودند به میز اینها پیغام و پسغام می رسید که من مجله رو نگاه نکردم ها، الکی نری بگی من هم دیدم.