هر چی بهش میگفتیم دیوث برگرد الان یارو دبیره بفهمه خشتک همهمون را پرچم میکنه. این به گوشش نمیرفت. همینجوری آویزون مونده بود و از بالا سعی میکرد زیر میز اینها رو نگاه کنه. هر چند دقیقه یه بار هم میگفت صفحه رو عوض نکن صفحه رو عوض نکن هنوز کامل ندیدم.
Comments
هی هم اونهای که ساعت قبل مهاجرت کرده بودند به میز اینها پیغام و پسغام می رسید که من مجله رو نگاه نکردم ها، الکی نری بگی من هم دیدم.
فردا صبحش رفت به هر کس و ناکسی که رسید گفت فلانی (دبیر حرفه و فن) مجله سوپرم رو ازم گرفت رفت زنگ تفریح همه عکسهاش رو نگاه کرد تازه مجله رو هم انگشتی کرد، بعد هم آوردو پس داد.