ساعت سوم هم به همین وضعیت تموم شد. این پسرک بدبخت اینقدر از ترس کرد که چند کیلو وزن کم کرد. آخر ساعت وقتی زنگ رفتن به خونه خورد، موقعی که داشتیم وسایل رو جمع می‌کردیم. یهو دبیر حرفه و فن اومد توی کلاس، رفت سراغ این پسره، مجله رو برگردوند.

Comments