اینکه من میگم شاید دیگه نبینمشون، چون میدونم مرگ حقه! حتی خود من که اینجا نشستم ممکنه بخورم زمین و یک ساعت دیگه نباشم.
اما اینکه ۱۲ ساله که نتونستم کنار عزیزام خاطره بسازم، به کوچههای بچگی سر بزنم، خاطره بچگی نه تو خیابون و نه با کسی اینجا دارم برای مرور…اینا حق نیست…
اما اینکه ۱۲ ساله که نتونستم کنار عزیزام خاطره بسازم، به کوچههای بچگی سر بزنم، خاطره بچگی نه تو خیابون و نه با کسی اینجا دارم برای مرور…اینا حق نیست…
Reposted from
Ghazaleh
تقصیره ج.ا چون من رو از عزیزام جدا کرد! چون نمیتونم برم ایران. چون نمیتونم کنار عزیزانم باشم. چون وقتی آقاجون ۱۰ سال پیش فوت کردن، من نتونستم برم خداحافظی کنم. چون وقتی بابارضا پارسال سکته کردن نتونستم برم پیششون. چون وقتی امسال به خاطر فشار بالا نتونستن پرواز کنه بیاد پیشم، من نتونستم برم پیششون.
Comments
نمیدونم چه جوری خودمو نگه داشتم همون موقع برنگشتم