‏سیدحسین خمینی:
مادربزرگم می‌گفت: گذر جدّا ساکن بودیم، آقا معمولا غروب‌ها پیاده‌روی می‌رفت. روزی روی پشت‌بام دیدم بچه‌ای بالای گلدسته نشسته. با خودم گفتم چه لذتی می‌برد! این بچه کیست؟

فکر کردم که فقط از مصطفی چنین کاری ساخته است. دقت کردم، خودش است؛ اما جریان را به آقا نگفتم وگرنه شب تنبیه می‌شد
Post image

Comments