دوستم بهم گفت بد غذا چون غذای تکراری دوست ندارم. گفتم خونه ما همه همین بودن، یهکم مکث کردم گفتم به جز مامانم. یهو یاد نوشته آیدا افتادم که آشپزی بای دیفالت کار مامانها بود و لابد کلافگی از آشپزی هر روزه و دردسر مدیریت باقیمونده غذا باعث میشد غذای تکراری رو بخوره غر نزنه.
Comments
بابام ماه گذشته ۴ روز رفت سر کار و برگشت خونه از دوستش و زنش که مهمونش بودن پذیرایی کرد چون مامانم سفر بود. و از این واقعه چون حماسه یاد میشه.