Profile avatar
azamh.bsky.social
زن، زندگی، آزادی
238 posts 160 followers 112 following
Regular Contributor
Active Commenter

شما هم ترسیدید از این دیوانه‌خانه؟

نیویورک‌تایمز که اون‌جوری، واشنگتن‌پست که این‌جوری. حالا چی بخونیم؟

از گلوبال نیوز، لیبرال‌ها برای اولین بار در چند سال قبل اولند. globalnews.ca/news/1103474...

چرا استرس؟ جواب خانواده‌ی سمی‌ در نود و نه درصد موارد.

نوشته دولت آمریکا کتاب در مورد قبول کک و مک را از مدارس جمع کرده. مگه دولت اجازه داره کتاب جمع کنه؟

امروز هم مدرسه را برای برف تعطیل کردن. سومین روز برفی برای دو تا برف هفته قبل که حدود ۷۰ تا ۷۵ سانته. گویا رکورد چند دهه را زده.

وای هواپیما برعکس شده :O

برای چی مرد؟ برای دفاع از یک لپتاپ. مرگ همین‌ قدر نزدیکه، در کوله‌هامان پنهان شده و با ما قدم می‌زند. امنیت هم سهم اونه که تو پارکینگ خونه‌ش سوار یه شاسی بلند محکم می‌شه، تو پارکینگ محل کارش پیاده می‌شه، برای پیاده‌روی هم فقط می‌ره باشگاه انقلاب‌.

وقتی با صورت وسط برف می‌ری!

چنان برفی میاد که نگو. دو تا ماشین وسط یک تقاطع گیر کرده بودن. آخه کی می‌ره بیرون تو این هوا که من رفتم؟

گوگل کردم، زن سابق سرگی برین‌ه و از نزدیکان رابرت کندی. دلیل اوتیسم بچه‌اش را واکسن و نور غیرطبیعی می‌دونه چون یکی از این مراکز سلامتی بهش گفتن. بعد به زلنسکی می‌گه غیربالغ.

Portuguese editorial cartoonist Zez Vaz reaches back to Tiananmen Square to call on American defiance.

سکسیسم اگر چه به صورت معمول برعلیه زنان‌ه ولی خاص زنان نیست. این که در مقابل سکسیم علیه مردان ساکت باشیم در واقع کلیشه‌های جنسیتی را بیشتر و بیشتر قوی می‌کنیم. مثال وقتی در مدرسه همیشه فرض کنیم پسرها در دعوا مقصرند. یا اگر کسی گفت "وای ممکنه بچه پسر باشه، پس اگر نباشه بهتره" برامون مهم نباشه.

دوستاش مصاحبه کردن گفتن: «تازه کار پیدا کرده بود و چهارشنبه اولین روز کاریش بود. خیلی ذوق داشت بابتش و خوشحال بود». ‏بمیرم برات بچه که یک روز هم نتونستی کامل ذوق کنی و خوشحال باشی.

دلم برای بچه دانشجویی که کشته شده کبابه. بیچاره خانوادش. گه تو ج‌ا

این بچه که کشته شده از یک روستایی در خراسان جنوبی دانشگاه تهران قبول شده بوده. قلب آدم آتیش می‌گیره.

روز را با لبخند شروع کنیم.* *عکس از تلگرام وحیدانلاین

خبر کشته شدن دانشجوی دانشگاه تهران و اعتراض‌ها در کوی دانشگاه حدود ۲۵ سال بعد از تیر ۷۸ خیلی دردناکه. انگار که دراما از نسلی به نسل بعد منتقل می‌شه، و نیازها اولیه‌تر. از اعتراض برای آزادی بیان تا اعتراض برای تامین امنیت جانی در زندگی روزمره.

خبر کشته شدن اون بچه‌ی دانشجو تو خفت‌گیری همین‌جور داره از گلو می‌خراشه می‌ره پایین.

من خیلی حس آخر دنیایی دارم این روزها. همه چی خیلی عجیبه.