Profile avatar
houra-tehrani.bsky.social
Social communication & media literacy researcher-Equalist.
129 posts 84 followers 62 following
Prolific Poster
Conversation Starter

آدمیزاد از هر بحرانی که زنده بیرون میاد، انگار از نو متولد شده، امیدوارتر به خود و ناامیدتر از دیگری.

یه چیزی درست نیست یه جای کار می‌لنگه همه چیز زیادی خوب به نظر میاد.

روزهایی که فرصت دارم بعد از اینکه این بچه رو فرستادم مدرسه برم توی تختش یه چرتی بزنم، روزهای قشنگ‌تری هستن.

برای بدبختی نسل ما همین بس که نه قبلا جلوی پدر و مادرهامون می‌تونستیم سیگار بکشیم، نه الان جلوی بچه‌مون.

سوگ سرکوب‌شده کاری با آدم می‌کنه که در مراسم عزای هفت‌پشت غریبه هم پا به پای صاحب‌عزا اشک می‌ریزه.

مادر باید یه جاهایی پوست کلفت و بی‌رگ بشه، باید از درد بچه‌ش دردش نیاد، که بتونه از ‌پاره‌ی تنش محافظت کنه.

ذکر روز: به جهنم

روی خرابه روی زمین فرو نشسته روی باتلاق نمی‌شه بنای جدید ساخت حالا هی بساز…

این سه چهار روز بیش از همه، به فرزندان به اصطلاح مدافعان حرم فکر می‌کنم. وقتی بزرگ بشن، ته ته فکرشون چی جواب می‌دن، وقتی از خودشون می‌پرسن بابام رفت که از کی‌ و چی دفاع کنه؟

ما یک‌جایی وسط دردهای غریب فردی و دردهای مهیب جمعی گیر کردیم.

انگار یکی با مشت کوبیده زیر چشمم.

لزوما اولویت کسی نیستیم که اولویت ماست.

سنگ بشی، مادر نشی.

یک دو هفته‌ای رو گذروندم که نصیب گرگ بیابون نشه.

آدم‌ها زبون‌شون یه چیز می‌گه، رفتارشون چیز دیگری. بدبختی اینه که به هیچ‌کدوم هم نمیشه اعتماد کرد.

زن بودن در صلح…

تولید کننده‌ی محترم؛ در ترکیبات شوینده‌ها، مخصوصا شوینده و نرم‌کننده‌ی لباس از عطر حرم استفاده نکن. با تشکر

کار به جایی رسیده که حس می‌کنم از یک جایی به بعد، دوستانم من رو به خاطر این بچه به مهمونی‌ها دعوت می‌کنن.

از اون جنگ هشت ساله تا الان، هر بار جنگ سایه انداخته روی این مملکت، حمله‌های عصبی هم چنان رخ نشون داده بهم که مبادا فراموش کنم اون روزها رو.

چهل سال طول کشید تا بفهمم به گوش و چشم خودم بیش از حرف دیگران باید اعتماد کنم.

بعضی فامیل‌ها رو فقط توی مراسم‌های ختم می‌بینیم که ای کاش اونجاها هم نبینیم‌شون.

درد از یک حدی که بگذره حتی به فکرت نمی‌رسه که می‌تونی برای رسیدن به خونه ماشین بگیری.

یک حسی بهم میگه توی این قبری که بالا سرش گریه می‌کنم، مرده‌ای نیست.

آدمیزاد در هر سن و سالی که باشد، نیاز دارد بداند که کسی هوای‌ش را دارد.

خواب دیدم نامه اومده در خونه که بعد از سال‌ها تازه معلوم شده ریاضی ۱ افتاده‌ بودم و همه‌ی مدارک تحصیلیم بی‌اعتبار شده و باید برگردم همه‌ی واحدها رو از اول پاس کنم.

از همونی می‌خوری که روی صداقتش بیشتر از دیگران حساب کردی.

شیپور جنگ رو زدن هیچ سنگری برای پناه گرفتن نیست باید رو در رو جنگید…

بهای داشتن آدم‌ها رو با عمل باید پرداخت نه با حرف.

ورژن جدید احوال‌پرسی از بیمار: قدیما راست می‌گفتن که به شکلت نناز، به یه تب بنده…

از مادربودن خسته و پشیمونم.

-تراپی؟ :نه مرسی، با پسرم می‌رقصم.

کارها به شکل اعصاب‌خردکنی سریع و طبق برنامه پیش می‌ره.

عین محکوم به اعدامی که هر روز روی یکی از روزهای باقی‌مونده‌ی عمرش خط می‌کشه…

خیلی درده که وقتی روی تخت بیمارستانه فقط از پشت شیشه نگاهش کنی و بری… و هیچ حسی نداشته باشی، حتی به اندازه‌ی بیمار شدن یک غریبه غمگین نشی.

نوروز تنهایی آدم‌های تنها رو پررنگ‌تر می‌کنه.

درست وقتی آدم‌ها مطمئن میشن که همیشه براشون هستی و همیشه فرصت دارند، غافل‌اند از اینکه شاید این آخرین فرصت‌شون باشه.

یک دیگ گنده داره توی مغزم می‌جوشه.

برای این دو روزی که میرم سفر، انقدر غذا پختم واسه‌شون که انگار می‌خوام برم سفر آخرت.

حجم کارهام بیشتر از توانم شده و تقصیر هیچ‌کس نیست جز خودم.‌