Profile avatar
nooshyar.bsky.social
I’m a bit nonchalant when I dance.
152 posts 44 followers 45 following
Regular Contributor
Active Commenter

کمپس‌های پزشکی قشنگ خارج شهرن. نیم ساعت با دوچرخه، یه ساعت با وسایل نقلیه‌ی عمومی. مگه تهرانه؟ من نهایت بیست دقیقه پیاده از خونه‌م دور شم.

ولی جاش دخترا ماشالله هزار الله اکبر.

مرد سفید چقدرررر زشت و کیریه. هر چی پوست مو روشن‌تر کیری‌تر. قیافه‌ها همه عوضی، کج‌و‌کوله. پدرسگا شما از کجا اومدین آخه. - من بعد 10 دقیقه عوض کردن دیتینگ اپم به مد هترو-

وای سایه‌ی سرو اسکار برد😭🥰

پنج ماه دیگه کنکوره و من نصف چیزا رو حتی بلدم نیستم😂😭

دوستام برای تولدم ازین دستگاهای ژلیش دادن. باید کار و بارم رو راه بندازم🤓

اتفاقات زلنسکی فشار بهم آورد. گذاشتنش یه گوشه بولیش کردن. جلوی دوربین.

رفتم‌ سوپر ایرانی محل.، اصغرآقا خودش نبود و یه آقای غریبه‌ای جاش وایساده بود. دستم پر بود و یدونه شیشه‌ی خیارشور ازش افتاد شکست. عین ده دقیقه رو یه تک غر زد. صدبار گفتم ببخشید ، هی گفت چرا پنیه برنداشتی، من دیدمت گفتم این نمی‌تونه می‌ندازه شیشه رو، مگه نمی‌بینی دستت پره چرا شیشه رو برداشتی.

فکر کنم مشکل بزرگم با سورنس، آدام اسکاته. تضاد موی سیاهش با صورت خیلی پیر و بوتاکسیش و این‌که نقش آدم سی چهل ساله رو بازی می‌کنه دیستربینگه برام. مرد قبول کن پیر شدی و اون مو‌رو رنگ نکن 😭!

واقعا زیاد بیرون غذا می‌خوریم. بخوای حساب کنی می‌شه روزی یه وعده💀

مفیدترین کارزار ایرانیا:

مکرون به نظرم برای بار اول جدی اومد توی این دیدارش با ترامپ. خبری از کلمات عجیبی که همیشه می‌گه نبود😂

این همه صبر کردم برای آواز بوقلمون و ناامید شدم با دیدنش. خیلی از انتظارم پایین‌تر بود. اون از بابامون، اینم از پنالتی.

من منتظر غزل که اپلای کنه بیاد.

توی سایت واگذاری پیشیا در توضیحات این پیشی نوشتن: ابر کوچک مهربانی😭😭😭😭😭 ای قربون شکلت برم من آخههههه😭😭😭

وای خدا این چه بلایی بود سر خودم آوردم دیگه نیمه‌ی شب پنیک‌اتک‌کنان از خواب پا می‌شم زیدام رو وترسونم.

آقا این نوشن چی‍چیس می‌ارزه وقت بذارم یاد بگیرم برای درس و زندگی؟

به جان خودم این منم

اشعار نظامی اینطوریه که به نام خدا، به نام شاه فلان و فلان، چقده من خفنم و شعرام خفنه، یه سری صحنه‌ی لاسی و سکسی، اندرز، طلب پول از شاه، خدافظی.

کاش اسمم سرگئی لاوروف بود.

می‌کسه هم بامزه است ها.

خونه رو امضا کردیم و حالا سه ماه طول می‌کسه تا رسما برای ما شه و کلید بدن بهمون🤡 سه ماه.

دوس‌‌پسرم گفت جیگر هفته‌ی دیگه مامانم اینا برنامه‌ی دیدار خانوادگی دارن، دوس‌ داشتی بیا. پرسیدم خب حالا به چه مناسبت. گفت. نمی‌د‌نم بذار چک کنم. ا نوشتن تولد بابام و تو💀 حالا فکر کن نمی‌رفتم.

کیچن‌اید رو گرفتم و به طور رسمی اجازه دارم کریرم رو به عنوان اینفلوئنسر حوزه‌ی شیرینی شروع کنم.

جاش دو روزه هیچی درس نخوندم😭 استرس من را خفه کرده.

کراش ازلیم با زیدش بهم زده گمونم و می‌خوام بهش پیغام بدم ببینم آسمون ما نمیایی پر پرواز که فرش پهن کنم؟ (با دندون تیز)

دیشب رفتیم‌ رسیتال آندره شیف، یهو دیدیم در باز شد شاه اومد تو نشست جلومون💀نه گاردی نه چیزی.

اومدم نمک‌دون، فلفل‌دون بخرم یاد دو تا نمک‌دون فلفل‌دونایی افتادم که مامان از کره آورده بود و شبیه ماهی بودن و ازون یادم اومد که مامانم و دوستای صمیمی بابام از فرش و فر تا آبکش خونه رو برامون خریدن چون “باباتونم اگه زنده بود همین‌کارا رو می‌کرد براتون”😭