Profile avatar
puyahe.bsky.social
134 posts 32 followers 20 following
Prolific Poster
Conversation Starter

کاش کلمه‌ای، وردی چیزی بود آدم می‌خوند دلش آروم می‌شد.

خموش سایه که فریاد بلبل از خامی است چو شمع سوخته آن به که بی سخن باشی

فرصت کم است دیر می‌شود و بوسه از دهان می‌افتد.

حافظ میگه مرتیکه پاشو یه گهی بخور حیف تو نیست: بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی

این دقیقه‌های سنگین همدست سکوتند. سکوت همدست مُردن.

رد مورب استخوانت جایی برای بوسیدن جایی برای گریستن.

دلخوشی یه وقت‌هایی یه ویدیوی یک دقیقه‌ای از اون سر دنیا

حافظ امشب فرمودند بی‌خودی واسه من زر زر نکنید، من تا دلم به کام نرسه بیخیال نمیشم: به کام تا نرساند مرا لبش، چون نای نصیحتِ همه عالم به گوشِ من بادست

پروانه به پروانه از دلم پرکشیدند تا شهر بی‌پروانه ماند.

یه وقتهایی یادم می‌ره از سن و سالم خجالت بکشم

یه پند هم بهتون بدم و شب بخیر

چون گل میان خاری

حافظم امشب شعله‌ش خاموشه : منِ گدا و تمنایِ وصلِ او هیهات مگر به خواب ببینم خیالِ منظرِ دوست

نمی‌دونم‌ باد بود یا چی، ولی شعله‌ای رو تو‌ دلم خاموش کرد.

کاری که اورتینک با زنده و مرده‌‌ی آدم می‌کنه

من بفهمم چجوری می‌شه به این دل حالی کرد شور نزنه، زندگیم متحول می‌شه.

آمده بودم بجنگم؛ اما شبیه‌خون خوردم.

حافظ امروز میگه داداش کنار بیا اگه دلبر محلت نمی‌ذاره. همینه که هست: مرنج حافظ و از دلبران حِفاظ مجوی گناه باغ چه باشد چو این گیاه نَرُست اینم بیت رو هم گفت البته که اگه ادعای عاشقی داری امیدوار باش ولی باید پاره بشی: دلا طَمَع مَبُر از لطفِ بی‌نهایتِ دوست چو لافِ عشق زدی، سر بباز، چابک و چُست

انجیرها از ایران رسیدن

ساده باشیم چه در باجه یک بانک چه در زیر درخت

آرومم مثل یک لیوان آب خنک.

فکر منفی با توام

غمت در نهانخانه‌ی دل نشیند …

پارسال یه کم بیشتر کمتر، خواسته و ناخواسته با چند تا از آدم‌هایی که مهر زیادی بهم داشتند هی سرد‌تر و دورتر شدم. الان یادشون افتادم و غمگین شدم.

توی این همه سال عمر اصلا یادم نمیاد مثل این چند روز گذشته انقدر به لحاظ حسی-عاطفی قوی و سرشار بوده باشم. نمی‌دونم چجوری میشه توضیحش داد، برای خودم هم تجربه‌ی جدیدی بود. ولی حس می‌کردم جوری از احساسات پرم که هالم یه رنگ گرم و جیغه.

تجربه‌ی من میگه همه آدم‌ها، لااقل بیشترشون، رو میشه درک کرد. فهمیدن، همدلی کردن و البته قضاوت منفی نکردن رو وقتی می‌تونی بهشون برسی که یه کم چشم از خودت برداری و آدم‌ها رو بیشتر ببینی.

شهر خون،قریه خون، رهگذر خون کوه خون، دره خون، بحر و بر خون

on.soundcloud.com/HkFb76wwjycD... اخ اخ

نبود حقم نبود حقم اما کون لقم کون لقم

۱- نجات دهنده در کله توست ۲- آدم به آدم زنده‌ست ۳- یه کاری بکن در چت مختصر با دوستی قدیمی که ازش دلخورم، عنوان شد.

کلیکسون اسوکل‌هام

یه وقت‌هایی دلتنگی موقع غروب بقعه‌ت رو میگیره، یه وقتهایی موقع خواب. ولی واویلا از وقتهایی که از صبح پاش رو گذاشته باشه رو خر‌خرت.

حافظ امروز خیلی شکوه داره از معشوق، الهی بگردم حضرت حافظ، الهی بگردم: خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت به قصد جانِ منِ زارِ ناتوان انداخت

اکانت اینستا درست کردم. رفتم باهاش ولگردی. خواستم این خزعبلات رو ببرم اون جا بعد ذوقم کور شد. بی‌خود نیست اون مرتیکه بهم گفت مودی! لابد مودی‌ام دیگه.

ای‌آی اگه راست میگه خفنه بیاد یه کم قربون صدقه‌م بره، ناز و نوازشم کنه . اه

ساده مثل صدر اسلام

اینجا خیلی کم سانسورتر و امن‌تر می‌نویسم. از طرفی توجهی که جاهای دیگه می‌گیرم رو دوست دارم. فکر کنم چند روز تفاله‌های مغزم رو بریزم بیرون بعد در اینجا رو هم ببندم. اصلا شاید برم یه اکانت جدید باز کنم تو اینستا یا بچسبم به اکانت مدیوم. یا برم بخوابم اصلا.