Profile avatar
shakhenabat.bsky.social
I'm losing my mind.
286 posts 50 followers 44 following
Prolific Poster
Conversation Starter

خیلی کِرمم میگیره این روزها🚶🏻‍♀️

من فقط میخوام حرف ادامه پیدا کنه ولی نمیدونم چی بگم که فکر نکنه من خیلی پر حرفم🚶🏻‍♀️

یکی از ترس های زندیگم: اسمش رو اشتباه صدا بزنم!

تف تو این شانس! اگر دوره تهران رو شرکت کرده بودم الان بارش برف رو میدیدم🤦🏻‍♀️💔

یعنی چی سایت pornhub باز نمیشه؟!

اینقدر بدم میاد وقتی غمگین میشم اشتهام صفر میشه! گشنمه ها ولی هیچی نمیتونم بخورم🚶🏻‍♀️

i'm begging for people connection.

ولی من بیشتر نگران هزینه عملشم تا خود عمل🚶🏻‍♀️

میخواستم کمتر برم توییتر ولی کلا خوابیدم اونجا🤦🏻‍♀️

نمیفهمم واقعا چرا اینا با اکس من رفیق شدن! البته که معیارهای آدم در انتخاب رفیق و پارتنر با هم متفاوته ولی کاش بیشتر براشون از خصلت هاش میگفتم! حس میکنم اینطوری نمیشد.

اه پس چرا کفشم نمیرسه🚶🏻‍♀️

یکی از بدترین شب های زندگیم دیشب بود، تا خود صبح که نخوابیدم و هر یک ساعت میرفتم دست شویی و گلاب به روتون هنوز اسهالم :))

فکر کنم تموم شد و خبری نبود!

کاش این پسره قصد مهاجرت کردن داشت!

بنظرم مشکلات خانوادگی، مشکلات مالی رو هتریک میکنه🚶🏻‍♀️

از آخرین باری که اینجوری احساس عصبانیت میکردم، سه سال و نیم میگذره!

یعنی این مرد حتی ذره ای نمیذاره عصبانیت من فروکش کنه😑 کیر تو این مردسالاری مسخره که بهشون حس قدرت میده🚶🏻‍♀

تا اطلاع ثانوی فقط میتونم نفرت پراکنی کنم🚶🏻‍♀️

به من میگه اگر خودخواهی برو! چطور تو حق داری خودخواه باشی، من نباشم؟!

از اینکه دوست هام شادی هاشون رو باهام تقسیم نمیکنن، غمگینم🚶🏻‍♀️

ولی این اسمش لاس زدن نبود! سکس چت بود :))

بهش گفتم چنان استرسی بهم وارد شده بود که دوست داشتم بشینم تو ماشینت و فقط گریه کنم! بدون لحظه ای مکث گفت بهم زنگ میزدی و هرجا بودم خودم رو میرسوندم بهت. جون گرفتم دوباره🥹

این پسر، جز معدود پسرهایی که بهم زنگ میزنه و از مشکلاتش و دغدغه هاش باهام صحبت میکنه. اخیرا متوجه شدم دغدغه هاش شدت پیدا کرده و بهتره با تراپیست صحبت کنه ولی میترسم بهش بگم. که فکر کنه من حوصله ش رو ندارم!

امروز بیشتر از همیشه بهم ثابت شد که این زن چقدر خودخواه و پسر دوسته🚶🏻‍♀️

وضعیت: با اینکه قوی نیستم، دارم خودم رو قوی نشون میدم و به بقیه قوت قلب میدم.

عمیقا دلم میخواد سرم رو بکنم تو بالشت و جیییییغ بزنم ولی همه بیدار میشن🚶🏻‍♀️

امشبِ من اینطوری گذشت که با دوست هام بیرون بودیم، کلی گفتیم و خندیدیم و میدونستم آدم های امن زندگیم هستن ولی نمیتونستم از مشکلم براشون بگم چون حقشون نیست استرسم رو بهشون انتقال بدم!

از دیروز تا الان حداقل ۱۰۰ تا سناریو تو ذهنم ساختم. فقط امیدوارم آخر این ماجرا آش نخورده و دهن سوخته نشم!

یک دوستی دارم که همه دوست هاش باهام یک دور لاس زدن :)))))

من حتی خجالت میکشم با یک پسر کوچیکتر از خودم دیت برم چه برسه وارد رابطه بشم باهاش🚶🏻‍♀️ پ.ن: منظور احساس شرمندگی و پدوفیل بودن میکنم.

تا ابد نه میبخشیم نه فراموش میکنیم.

بنظرم تمام مشکلات زندگی از اونجا شروع میشه که از اونی که خوشت میاد بهت بی توجهی میکنه و در مقابل با اونی که زیاد حال نمیکنی بهت اهمیت میده🚶🏻‍♀️