sikhsikhi.bsky.social - Profile | ThreadSky | a Reddit-style client for Bluesky

خونابه شد آن دل که نهانگاه غمت بود از پرده درافتد اگر این راز چه سازم

submitted 54 days ago • 0 comments

...شب بخیر گفتیم، و بیدار ماندیم تا به تنهایی خود خیانت نکرده باشیم..

submitted 54 days ago • 0 comments

دلم کله پاچه میخواد

submitted 63 days ago • 1 comment

«اگر مرا خفه کردند، نعره‌ی مرا نمی‌توانند خفه کنند. یادت باشد که بعد از مرگ نیز من فریاد خواهم کشید...» ‏- از نامه‌ی غلام‌حسین ساعدی به برادرش علی‌اکبر از زندان.

submitted 65 days ago • 1 comment

از فردا روزها بلند می شود. #شب_یلدا

submitted 70 days ago • 0 comments

تنها در یک شب، پس از بسیار شب هایی که در انتظار بودی ظاهر می‌شود بر تو نور کذایی چراغ قرمز رنگ اتاقت... نترس هلهله نکن. به آرامی چراغ را در دست گیر تا با رنگ آبی درونت بیامیزد این آخرین آمیزش هردو نیرو است برای تولد یک روز روزی که در تمام عمر در انتظار آمدنش بودی...

submitted 73 days ago • 0 comments

همه‌چیز مرتب است. برف مفصلی در اتاق باریده، و هیولای زیر تخت در آشپزخانه می‌رقصد. پیراهنم روی مبل دراز کشیده و فیلم می‌بیند. من؟ من با بادها به دورها رفته‌ام.

submitted 83 days ago • 0 comments

فراموش می‌شوی گویی که هرگز نبوده‌ای مانند مرگ یک پرنده مانند یک کنیسۀ متروکه فراموش می‌شوی مثل عشق یک رهگذر و مانند یک گل در شب… فراموش می‌شوی

submitted 95 days ago • 0 comments

قمیشی دارد می‌خواند: بردی همه رو از یاد، از یاد همه میری. قمیشی همه‌چیز را خلاصه کرد. بهتر و دقیق‌تر. پس خداحافظ، و امیدوارم بدانی تنها گوزن گمشده‌ی زمستان نیستی.

submitted 113 days ago • 0 comments

- به چه مشغولی این‌ روزها؟ - فراموش کردن آرزوهایی که نشد...

submitted 122 days ago • 0 comments

غریب آشنا…. #محمدحسینی

submitted 136 days ago • 1 comment

خداروشکر از قبل همشون بلاک شده بودن

submitted 138 days ago • 1 comment

کاش قلبمون هم آهنی بود راستش

submitted 138 days ago • 0 comments

پشت شانه‌های تو را بوسیدم ‏هزاران بار ‏در آخرین دیدار ‏چرا که نمی‌دانستم می‌بینمت دوباره ‏شاید در رویا، شاید در غبار ‏هر بوسه، وداعی خاموش ‏آرام و بی‌پایان ‏بر شانه‌هایت فرو می‌ریختند ‏گویی زمان ایستاده ‏نمی‌دانم کی باز خواهم آمد ‏اما بوسه‌هایم جاودانه، بر شانه‌هایت باقی می‌ماند

submitted 138 days ago • 0 comments

شب مستی اگر یک توبه بشکستم سحر تکرار توبه صد به صد کردم به سیلابم کشاندی زیر و بم دیدم تحمل در عذاب جزر و مد کردم

submitted 142 days ago • 0 comments

‏... و اگر همه فراموشت کنند من تو را به یاد دارم، تو را که نام کوچکت شروع اندوهم بود. زیرا جز این غم مدام، چیزی برایم نمانده‌ است...

submitted 142 days ago • 0 comments

کاش به شهر خوب تو مرا هميشه راه بود راه به تو رسيدنم همين پل نگاه بود

submitted 142 days ago • 0 comments

جنگ؟؟؟ ما خودمون جمهوری اسلامی داریم!!!

submitted 148 days ago • 0 comments

بین ایران و اسرائیل من سوییس رو انتخاب میکنم✌️

submitted 150 days ago • 0 comments

هوای امروز تهران، هوای لهو و لعب‌ و فساده به نظرم

submitted 153 days ago • 0 comments

کسی از روز شمار نابودی اسراییل توی میدون فلسطین خبر داره؟؟؟

submitted 153 days ago • 0 comments

واقعا فکر نمیکردم ساعت ۲-۳ صبح بشینم نحوه بستن کلید کولر رو از یوتیوب ببینم اونم اول پاییز‌ اینا همش نشونه افسردگیه😂

submitted 157 days ago • 0 comments

خب بعد از باز کردن پمپ کولر‌ متوجه شدم که پمپ سالمه و کلید کولر خرابه مشکل ابنجا بود که معماری کلید جدید که خریده بودم با قدیمیه فرق میکرد 🤦🏻‍♂️🤦🏻‍♂️🤦🏻‍♂️

submitted 157 days ago • 0 comments

این درست نیست که من الان باید برم تازه پمپ کولر رو عوض کنم😭

submitted 157 days ago • 0 comments

دگر چه پرسی ز حال من؟

submitted 157 days ago • 0 comments

در عشق نشدن وجود ندارد، فقط نخواستن است.

submitted 160 days ago • 1 comment

برید کنار قدیمیتون اومد، غلاف کنین Bluesky now has over 10 million users, and I was #7,378!

submitted 163 days ago • 2 comments

اگر گرد کسی بسیار گردی اگرچه بس عزیزی خوار گردی عطار

submitted 163 days ago • 0 comments

از چیزهایی که این روزها خاطرم رو خوش میکنه خرید لوازم التحریر برای بچه‌های کارگاهه

submitted 165 days ago • 0 comments

منم ای نگار و چشمی که در انتظار رویت

submitted 165 days ago • 0 comments

چه کند سختی ایام به ما بی خبران؟ کار کبک است به هر کوه و کمر خندیدن - صائب تبریزی.

submitted 167 days ago • 0 comments

راه میفتم که برم مثل هر شب مستِ مست

submitted 169 days ago • 0 comments

دل میزندم طعنه که هان؟ کو؟ به کجا رفت؟ آنکس که مرا در طلبش ملعبه کردی هم پس زدت و جان به لب آوردت و هم رفت او هیچ ندادت! تو‌ تمامت هبه کردی

submitted 171 days ago • 0 comments

غم پیراهنی‌ بود که در آن راحت بودی. مثل لباسی که سراسر مهمانی منتظری به خانه برگردی و بپوشی.

submitted 179 days ago • 0 comments

«گفتم بِدَوم تا تو همه فاصله ها را ‏تا زودتر از واقعه گویم گِله ها را ‏چون آینه پیشِ تو نشستم که ببینی ‏در من اثرِ سخت ترین زلزله ها را» ‏ محمدعلی بهمنی

submitted 181 days ago • 0 comments

اسم سرخپوستیش رو گذاشتم "ابر رقصان". رقصید و رفت. و شب بخیر به تن تو، سرزمین قصه‌هایی که ننوشته‌ام....

submitted 185 days ago • 1 comment

چطور پنهون می کردی از من اون روتو چطور پنهون می کردی عطر گیسوتو منی که عطر گیسوتو به یک دنیا نمیدادم چی شد من عاقبت از چشم مشتاق تو افتادم

submitted 185 days ago • 0 comments

به قول علیرضا اسفندیاری ، من فقط کمی خسته بودم، همین! اگر کمی مدارا می‌کردی کار به دل بریدن نمی کشید

submitted 187 days ago • 0 comments

یه جایی باید برم که نمی‌خوام برم, مجبورم برم، نمی‌دونم چی بگم و نمی‌دونم نتیجه‌اش چی میشه و بعدش باید چیکار کنم بلایند تر از این نداشتم توی زندگیم

submitted 187 days ago • 0 comments

مطمئنم بزرگترین حسرت زندگیم بعد از نرفتن به کنسرت استاد، نرفتن به کنسرت آخر قمیشی خواهد بود. ای تف به این شانس

submitted 187 days ago • 0 comments

تنها زندگی کردن، بهترین خدمتیه که میتونی به خودت بکنی. البته یه بدی داره که بعد یه مدت بهش عادت میکنی و دیگه تحمل جمع رو نداری.

submitted 188 days ago • 0 comments

@faezehatb.bsky.social تولدت مبارک مرموز جان 😅

submitted 192 days ago • 1 comment