Profile avatar
wonderwoman.bsky.social
ننه ممول و میشا😽 قول نمی‌دم اینجا کمتر غر بزنم!
190 posts 105 followers 56 following
Prolific Poster
Conversation Starter

درسته می‌گذره ولی چه گذشتنی وقتی همش رنجه، همش درده!

یعنی دیگه نمی‌بینمش؟ بغلش نمی‌کنم؟ صداشو نمی‌شنوم؟ چرا؟ چرا؟

سر کلاس اشکم نریخته بود پایین که اینم آنلاک شد به سلامتی! تا این دوره سوگواری تموم شه خودمم تموم می‌شم.

غمگینم، خیلی زیاد!

باورم نمی‌شه هنوز امید دارم و دنبال معجزم… چرا نمی‌تونم دل بکنم؟

کاش چشامو ببندمو باز کنم یه سال گذشته باشه، این درد بره، برگردم به خودم!

کاش لااقل الان پریود نبودم، خیلی تخمیه!

دلم مهمونی می‌خواد که توش پیرهن سکسی بپوشم بریزم بیرون😁

خسته شدم از گریه، کی تموم می‌شه این روزا؟

نمی‌خوام بدون اون باشم، نمی‌خوام😫

جدا انقدر تو مارکت نبودم نمی‌دونم چطوریه دیگه، الان من از یکی خوشم بیاد تو فیس‌بوک مثلا می‌شه بهش بگم؟ چطوری باید گفت؟ اصن دنیا دست کیه؟

چند روز و چند ساعت بگذره عادی می‌شه؟!

ما چرا داروی ترک عشق نداریم؟ یه آمپولی باشه بزنی عاشقی بپره از سرت. من دارم به گا می‌رم خب😵‍💫

مرا دوباره به آن روزهای خوب ببر ‏سپس رهاکن وبرگرد، من نمی آیم..!

اینکه حال خوبت رو کسی بد کنه که برای خوب شدن حالش همه کاری کردی؛ خییییلییییی درد داره

فراموش کردن کسی که به بخش بزرگی از قلبت بود خیلی سخته، می‌دونم نشدنی نیست ولی خیلی سخته لعنتی.

به معنای واقعی قلبم درد می‌کنه، قشنگ صدای فشرده شدنشو می‌شنوم!

سوگوارم، کاش فقط زودتر بگذره این مرحله!

یک سال گذشته، خوب بودیم ولی دوباره برگشتیم سر جای اول. شدیدتر و زخمی‌تر!

بهم می‌گه همین روزا میریم می‌شینیم یه‌ جا با هم صحبت می‌کنیم، می‌گه قول می‌دم تهش بد نباشه. نمی‌فهممش، فقط می‌دونم انقدر دوسش دارم که خیلی زود خر می‌شم. چیه این دل لامصب؟🥺🥺

انقدر عصبی و ناامیدم که توئیتر تنهایی کفاف غرامو نمی‌ده، نکنه مجبور شم برگردم ایران؟ نکنه جاب نگیرم؟ دارم به گای سگ می‌رم.

چقدر حرف دارم که نمی‌تونم بزنم😮‍💨😮‍💨

می‌گما، من با چهرم مشکل ندارم. یعنی به صورت کلی اوکیم با خودم ولی هرازچندی یهو ریده می‌شه به اعتماد به نفسم. کاش به صلح کامل برسم با خودم، کاش یهو اینجوری گوزپیچ نشم.

هروقت هرجا دراز بکشم خودشو می‌رسونه که کنارم بخوابه. وفادارترینه این بچه😍🥰 #میشا

اینجوریه که وقتی خوبه too good to be true می‌باشه، ولی وقتی کسخل می‌شه می‌خوام پرتش کنم از ایمپایراستیت پایین خلاص شم.

این پسر واقعا خوشتیپ و خوش بر و روئه ولی یه جوری اعتماد به نفس نداره و همیشه از ظاهرش شاکیه که پشمام…

رفتم مرحله دوم مصاحبه با این دانشگاهی که خیلی می‌خوامش. همین دیگه، خیلی ذوق‌مرگم. کاشکی بشه!

کسی که قبول نمی‌کنه بره تراپیو باید چیکارش کرد؟

غر شخصی، لاس مرغوب، ناله شکست عشقی فقط در این اکانت…

چه خبر از آسمون آبی؟ چندوقته سر نزدم 🤓

دلم می‌خواست به معجزه اعتقاد داشتم…

خوب هستم و نیستم، میون عشق و نفرت… چقدر نیاز دارم سراسر بی‌حس باشم و احساسی بهش نداشته باشم. هیچی، هیچ!

مساله این نیست که ناراحتم یا شاد نیستم، مساله اینه که از هیچی لذت نمی‌برم. I can’t have joy and it’s just painful.

چرا همه کارایی که قبلا تنهایی هم بهم حال می‌داد الان فقط با امیر بهم می‌چسبه؟ یعنی اینجوری نیست بگم نمی‌تونم‌ تنهایی کاری کنم یا برم سراغ تفریح و وابستم ولی واقعا بهم خوش نمی‌گذره. حتی غذای خوشمزه هم وقتی نیست بهم نمی‌چسبه. اصطلاح روانشناسی چیزی نداره این حالت؟ 🥲

دستم بشکنه اگه امروز بازم پیشقدم بشم. انگشتام قطع شه اصن. اه

حوصلم سر رفته، دروغ گفتم. دلم برای دوتایی بیرون رفتنامون تنگ‌ شده😢