امروز میخواستیم بریم ناهار بستی گفت به فلانی (کراش) هم بگیم من که میدانستم نمیاد ولی پشت سر بستی رفتم ببینم چی میگه. گفت من ناهار میرم خانه. و از پنجره به بیرون اشاره کرد. گویا خانه بزرگوار همین بغل شرکته. بعد هفته ای یه بارم به زور میاد. حالا قبلا میگفتیم درس و مشق داره الان که فقط پایاننامه. ایش
Comments