بالاخره تموم میشه، من خیلی روزا تو زندگیم بود که بخوام بمیرم و نباشم، اکثرا تولدام بود. خدا پدر سازنده ی قرص رو بیامرزه. یادم رفت بنویسم، قرص و مشاوره مهم ترینه.
ای وای :)) پس با دکتر صحبت کن ببین شاید قرصت باید عوض شه یا دوزش تغییر کنه.
کلا، هر روز برو بیرون، حتا اگه امکانش هست و هم آفیس داری برو تو کافه انجام بده. خونه نشستن بدترین حال واسه منه.
خوبه اینام ولی بیشتر منظورم دنساکادمیطور بود و یا کلاسهای سالسا و باچاتا که بارهای کوبایی میگذارند، بود. بعد کلاس هم دور هم جمع میشند و معاشرت میکنند.
حرف زدن با دوست یا آدمی مهربان، سوگواری کردن و با خودم خلوت کردن، برنامهریزی برای حل مشکلاتم، نقاشی، مرتب کردن، وقت گذروندن با آدمای خوب جدید، انجام یه کار تازه و تلاش برای یادگرفتن یه چیز جدید، باغبانی، اگه بتونم خودمو تکون بدم ورزش یا پیادهروی
اولین کاری که میکنم اگه بشه حرف با درمانگرم. بعدش که خوب گریه کردم و تو لاک خودم موندم، یه موقعهایی سعی میکنم به خصوص با آدمایی که کمتر ارتباط دارم ارتباط برقرار کنم، و در مورد یه موضوع بیربطی حرف بزنم. یا اینکه با بچهها حرف بزنم، اگه بشه. البته همه رو الان تو دو خط نوشتم، برا منم کش میاد تو زمان 🫂
Comments
کلا، هر روز برو بیرون، حتا اگه امکانش هست و هم آفیس داری برو تو کافه انجام بده. خونه نشستن بدترین حال واسه منه.