Profile avatar
a10.bsky.social
با مویِ سپیدْ سرخوشم کز میِ تو؛ پیرانه‌سرم بهارِ دل تازه شده‌است.
735 posts 609 followers 238 following
Regular Contributor
Active Commenter

با این قیمت دلار، اگه الان برای شرکت تو مسابقه «بازی مرکب» کارت می‌گرفتم، بدون لحظه‌ای فکر کردن شرکت می‌کردم! شاید اونجا شانس برنده شدن بیشتر از زنده موندن تو اقتصاد اینجا باشه!

اینجا دیوارها خاکستری‌اند،لباس‌ها یکدست، طعم‌ها بی‌تمایز،اندیشه نیز در قالبی یکسان ریخته می‌شود.تفاوت،خطایی نابخشودنی‌ و رنگ،گناهی که باید دفن شود. راهروی بی‌انتهایی،که عابران تنها سایه‌هایی از تکرارند،هرنشان از بیداری چون چراغی در مه فرو می‌رود،و هر ندایی که از یکنواختی سرباز زند،پژواکی بی‌پاسخ درتاریکی است.

بگذارید دیگران همچون شما نیندیشند.بگذارید امواج افکار گوناگون برخورد کنند،برهم بشکنند و از تلاقی آنها،خرد جمعی زاده شود.این تضارب آرا و تنوع اندیشه است که جامعه را به بلوغ میرساند،نه تقلیدکورکورانه و یکسان‌اندیشی.تنها در پرتو آزادی فکری است که انسانیت به اوج خود میرسد و جامعه از قید جمود رها میشود.

بر بحرِ خروشان دلِ ما را صفاست این زورقِ کوچک همه جامِ بقاست در سینهٔ دریا چو ره می‌سپرم بر وسعتِ گیتی نگاهی رواست #جَهانِ_مَن

چونان بر گونه‌ات سیلی نواختند، رخ مگردان! مبادا که ضعف در تو بیابند! با دو سیلی پاسخ ده، با چشمانی که برق انتقام در آن می‌درخشد! بگذار که دستانت حقیقت را بنویسند، آری، حقیقتی که تنها از مسیر قدرت می‌گذرد! و آنگاه که کار به انجام رسید، خنده بزن و ببخش! چرا که تنها فاتحان لایق بخشایشند!

در جدال درونی میان اینکه بد نیست خونه رو یکم بتکونی«-» حالا نیازی هم نیست طبق سنت‌ها پیش بری.

شهرت امروز نه پاداش فضیلت است، نه پیامد نبوغ، بلکه بازی تصادف و ابتذال؛ جایی که یک تخم‌مرغ در اینستاگرام بر متفکری می‌چربد و خردمندی پس از مرگ شناخته می‌شود. دنیا اراده‌ای کور است که ارزش‌ها را نه بر اساس حقیقت، بلکه بر اساس هیاهوی بی‌معنا تعیین می‌کند.

"Sur mes cahiers d’écolier Sur mon pupitre et les arbres Sur le sable sur la neige J’écris ton nom" "بر دفترهای مدرسه‌ام بر میز و بر درختان بر شن‌ها و برف‌ها نامت را می‌نویسم" #PaulÉluard #جَهانِ_مَن

خطای من است،در جهانی که از میلیون‌ها سرو،اندکی ایستاده‌اند،سر فرود آورم،آن هم در برابر تاریکی که خصم ایستادگان است؟ بقا،هرچند به بهای خم شدن،بر مرگی که از ایستادگی زاده می‌شود،برتری ندارد؟ آنگاه سربلند خواهم کرد که اکثریت سر به آسمان داشته باشند؛حقیقت در خردجمعی است،نه سرکشی فردی که جز نابودی ندارد.

صد هزار امضا جمع کرده‌اند تا به زنان یادآوری کنند که حقوق برابر، تنها در صورتی پذیرفتنی است که با رنج و سختی همراه باشد. گویی مسئله‌شان نابرابری نیست، بلکه این است که مبادا کسی بدون پرداخت 'باج'، صاحب حقی شود! کاش همان‌قدر که در برابر حقوق دیگران حساسید، برای بهبود وضعیت خودتان هم دغدغه داشتید.

"نور و تاریکی در هم تنیده‌اند،چنان‌که بتمن بی جوکر معنا ندارد و کاوه بی ضحاک زاده نمی‌شود؛یکی شورش می‌کند،دیگری قدرت می‌گیرد،و آن که امروز تیغ می‌کشد،فردا فرمان می‌راند،اما در این جدال بی‌پایان،نه روشنایی پیروز است و نه ظلمت،بلکه این میان،تنها خاکستری‌ها هستند که بی‌صدا قربانی می‌شوند و در فراموشی فرو می‌روند."

ببوس مرا بی وقفه؛ باز هم بلند بلند ببوس مرا، آری عشق همين سفرهای طولانی را می‌طلبد... #ایلهان_برک

چند روز تو طبیعت کمپ زدم، بدون امکانات، بدون تجملات... نتیجه؟ یه هیپی کمونیست شدم که الآن نقشه‌ی انقلاب علیه صابون و شامپو رو می‌کشه! چرا باید هر روز خودمونو با مواد استعماری بشوریم؟ رفیق، وقتشه برگردیم به اصل، به خاک، به آزادی، به عرق طبیعی خودمون!

او را خدا کردید، پرستیدید، بی‌چون‌وچرا سر فرود آوردید! و آن روز که او به خدایی خویش یقین کرد، دیگر شما برایش مردم نبودید، بلکه سایه‌هایی شدید که تنها باید فرمان ببرند. خدایانِ ساخته‌ی دست بشر، آنگاه که خود را جاودانه بپندارند، نخستین چیزی که محو می‌کنند، آزادی پرستندگان‌شان است!

نیلوفر آبی نماد نور در تاریکی برای من اینکه میتونی در زشتی لجن زیبایی خودت و حفظ کنی..

سال ها رو یه نفر کراش داشتم،بعد تو یه مهمونی خواهرش اومدگفت:می‌دونی؟ من یه مدت رو تو کراش زدم! منم خیلی صادقانه گفتم:راستش من رو خواهرت کراش دارم. یه مکث سنگین،یه نگاه عاقل‌اندر‌ساده... بعدش رفت و هر دو بلاک! اگه سیاس و لاشی بودم،باید با خودش دوست می‌شدم که به خواهر نزدیک،نه اینکه مستقیم برم تو دیوار!

روانشناسی نوین: از مدیتیشن تا مَلاتیشن! دکتر: استرس داری؟ دو راه داری: یا تمرکز روی تنفس، یا تمرکز روی یه وافور چاق! مُراجع: کدوم بهتره؟ دکتر: اولی آرومت می‌کنه، دومی کل مشکلاتتو محو! فقط یادت نره موقع دود کردن بگی: "گوه تو این زندگی!" تا اثرش دو برابر بشه!

امروز حس کردم باید برم، فرقی نداشت کجا،فقط می‌خواستم راه بیفتم،رفتم پای بلیط‌فروشی، بدون فکر گفتم: "یه بلیط بده بندرعباس!" چرا بندر؟ نمی‌دونم، شاید دریا صدام می‌زد، شاید فقط دلم می‌خواست برم یه جایی که بوی سفر بده. بلیط و گرفتم، یه لبخند زدم و با خودم گفتم: "ببینیم این جاده کجا می‌برتم!"

زندگی رسم خوشایندی است زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرشی دارد اندازه عشق زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود #سهراب_سپهری #جَهانِ_مَن

یه وقتایی کفش‌ها و جوراب‌هاتون رو دربیارید؛ اجازه بدین کف پاهاتون اون سردی دلچسب سنگفرش‌های پیاده‌رو رو تجربه کنه. یا از شاخه‌های درخت‌های میوه که از دیوار خانه‌ی مردم وارد کوچه شدن، انار، خرمالو، نارنج یا هر میوه‌ی دیگه‌ای بدزدید. یا از نانوایی‌ها نون گرم بگیرید، خام‌خام بخورید و پیاده‌روی کنید! حال میده!

من از هیچ‌کس متنفر نیستم. برای دوست‌داشتن نوشته‌ام، اما دوست‌داشتن چیزی فراتر از واژه‌هاست. خسته‌ام، اما هنوز می‌مانم. تاریکی خانه را فرامی‌گیرد، اما مگر نه اینکه تاریکی تنها جایی است که نور معنا پیدا می‌کند؟