Profile avatar
hajmaryam4.bsky.social
اندکی از تو بسیاری‌ست از همه چیز…
55 posts 146 followers 128 following
Regular Contributor
Active Commenter

چون بیش از حد صبوری، گمان کردند که هیچ چیز را احساس نمی‌کنی. "نجیب محفوظ"

شاید تقاطعِ دو خط یا مُبادله یِ یک نگاه به آن نقطه رسیده باشد آن نقطه ای که من ، میانِ کوچه های شَبدرِ وحشی آوازِ ناتمامِ تو را کشف می کنم "فریدون فرخزاد"

من پناهنده ام به مرزهای تنت

چه ها که بر سَر ما رَفت و کَس نَزد آهی به مردمی که جهان سَخت ناجوانمردست

آدمیزاد فقط با آب و نان و هوا نیست که زنده است این را دانستم و می دانم که آدم به آدم است که زنده است؛ آدم به عشق آدم زنده است! "محمود دولت آبادی"

خوش به حال باد گونه هایت را لمس می کند و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد! کاش مرا باد می آفریدند و تو را برگ درختی خلق می کردند؛ عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟! در هم می پیچند و عاشق تر می شوند...

تو اما وارد رگ‌هایم شدی؛ و همه چیز تمام شد و خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم...

بین من و تو غبار و دیوار است به سحر این مربع ها من از دیوار می گذرم

روزهایی که بی تو می گذرد گرچه با یاد توست ثانیه هاش آرزو باز می کشد فریاد در کنار تو می گذشت ایکاش... "فریدون مشیری"

رفتی وَخیالت زمانی نمی کند مرا رها

ببخشای بر من اگر بر فراز صنوبر تقلای روشنگر ریشه ها را ندیدم

هر چه بود آرزو بود که رخ نداد...

با اسیر غم خود رحم چرا نیست تورا؟

اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ

ازدل من امّاچه كسى نقش توراخواهد شست

دردم به جان رسید و طبیبم پدید نیست داروفروش خسته دلان را دکان کجاست...

مرا ز یاد تو برد و تُرا زِ خاطر من ستم زمانه ازین بیشتر چه خواهد کرد؟

وه كه جدا نميشود نقش تو از خيال من ... "سعدی"

بگذار هر چه نمی‌خواهند  بگوییم، بگذار هر چه نمی‌خواهیم بگویند، باران که بیاید از دست چترها کاری بر نمی‌آید ما اتفاقی هستیم که افتاده ایم... نصرت رحمانی

کاش می توانستم دردتان را دوا کنم، همین درد دور بودن‌ها، دیر دیدن‌ها، دیگر ندیدن‌ها، همین که جسم‌مان بهاران است و جانمان پاییز... "محمد صالح علا "

فکر کنم هوادارهای تاج از نژاد سخت جانان هستند .. با این همه مصیبت وبلا که تو این چندسال دیدیم هنوز زنده هستیم !!